ملیکا و درس و مشق
امروز ٢٥ روز از ماه مهر میگذره و ملیکا کم کم داره یاد میگیره که مهد کودک با مدرسه فرق میکنه (البته هنوز هم تو حال و هوای مهد کودکه) یه روز جلسه اولیا و مربیان بود فکر کنم یک هفته بعد از شروع مدارس بود و مادرا جای بچه ها نشسته بودند و خانم معلم اسم بچه ها رو میخوند و با ما آشنا می شد تا به اسم ملیکا رسید و من دستم رو بلند کردم : گفت ملیکا خوبه ولی خیلی حرف میزنه و تا الان مجبور شدم چهار بار جاشو عوض کنم ولی هر دفعه پیش هر کس میشینه سریع باهاش دوست میشه و شروع میکنه به حرف زدن (این مشکل رو تو مهد کودک هم داشت) و خیلی جالب بود که می گفت بچه هاتون خیلی حرف های گنده گنده میزنن و مثل بزرگها رفتار میکنن دو سه تا مثال زد مثلا گفت بهشون...
نویسنده :
بهار
18:05